شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

سه نقطه

در پرسه های شبانه ام

که مقصدی جز کوچه های دلتنگی تو ندارد

با قامتی خمیده

و دلی شرحه شرحه

گذارم به دیوارهای خانه ات افتاد

ناگاه 

بهت زده و حیران 

دیدم نوشته ای

((زندگی 

یعنی: یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی؟ 

دلخوشی ها کم نیست؛ 

مثلا ...))

این سه نقطه ات

مثل تمامی واژه های نگفته ات

و مانند همه ی عبارتهای بلعیده شده ات

آتشم زد

نمی دانم چرا

اما ، شاید 

یک توهم شیرین باشد 

حس کردم

مخاطب این عبارات ، منم

و شاید

این سه نقطه

جای بخیه ای باشد

که بر قلب پاره پاره ام زده ای

کاش اینگونه باشد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.