ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 |
در پرسه های شبانه ام
که مقصدی جز کوچه های دلتنگی تو ندارد
با قامتی خمیده
و دلی شرحه شرحه
گذارم به دیوارهای خانه ات افتاد
ناگاه
بهت زده و حیران
دیدم نوشته ای
((زندگی
یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست؛
مثلا ...))
این سه نقطه ات
مثل تمامی واژه های نگفته ات
و مانند همه ی عبارتهای بلعیده شده ات
آتشم زد
نمی دانم چرا
اما ، شاید
یک توهم شیرین باشد
حس کردم
مخاطب این عبارات ، منم
و شاید
این سه نقطه
جای بخیه ای باشد
که بر قلب پاره پاره ام زده ای
کاش اینگونه باشد...