شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

گر تو جانان منی

تا حال اومدی و باهات حرف زدم. بهت گفتم که دیگه از عشقم بهت هیچی نمی گم. تا آخر عمرم هیچ حرفی از عشقم بهت نمی زنم.

امیدوارم که حسامو درک کنی. امیدوارم که بفهمی تو این سن و سال عاشق شدن یعنی چی. کاش یکم دوسم داشتی.

کاش یه ذره مثه من ، منو دوس داشتی و عاشقم بودی.

شیدا!

فک می کنم خیلی حس قشنگی باشه وقتی بدونی یکی دیوونه وار دوستت داره و عاشقته ولی اذیتتم نمی کنه و کاری به کارت نداره.

اینو بهت قول می دم روح اهورایی من!

شیدا ی من!(فقط اینجا می تونم اینجوری صدات کنم)

گر تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود؟

گر تو در کس ننگری ، کس با تو همدم کی شود؟

گر جمال جان فزای خویش بنمایی به ما

جان ما گر در فزاید ، حسن تو کم کی شود؟

خلوتی می بایدم با تو ، زهی کار کمال!

ذره ای هم خلوت خورشید عالم کی شود؟؟!!!

ولی مطمئنم. اینو مطمئنم که حتی اگه یه لحظه از عمرم مونده باشه بهت می رسم.

الان داری وسایلتو جمع می کنی که بری. برو عشق من. شیدای من! 

مراقب عشق من باش . یادت باشه همیشه با من و در منی....

لحظه های استخوانسوز

تا حالا اومدی تو اتاقمون. زیر چشی نیگام کردی و یه لبخند زدی و رفتی.

نمی فهمم

شیدا! واقعا نمی فهمم

تو رو خدا منو تو این برزخ (( بی تویی)) نذار

در لحظه های سنگین استخوانسوز بی فرجام

دل تنهایی من

به یاد ((تو)) سبز می شود

و امتداد بی افق یاس

در برابر وجود دریایی ((تو)) پایانی بر خویش بر می گزیند

((تو)) سبزی

سبز ، سبز ، سبز


درد!!!!!!!!!!!!!!!!

مرا می بینی و در ، دم زیادت می کنی دردم

تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم

به سامانم نمی پرسی ، نمی دانم چه سر داری

به درمانم نمی کوشی ، نمی دانی مگر دردم؟!!!

ندارم دستت از دامن، مگر در گور و آن دم هم

چو بر خاکم روان گردی ، بگیرد دامنت گردم.....

تو رو خدا اینا رو بفهم شیدا.......

دیروز وقتی گفتی که نمی خوای دیگه باهام حرف بزنی ، دنیا رو سرم خراب شد.

واسه همینم همه ی پستای قبلی مو پاک کردم. نمی دونم چرا ولی واقعا نمی تونستم خودم بخونمشون.

شیدا!

اومدم بهت گفتم. بهت گفتم نفس کشیدنو ازم بگیر اما خودتو ازم نه!

واقعا داغونم.

نمی دونم چه طوری باید ادامه بدم.

دیوونه بفهم که دیوونتم.