شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

برای شیدای نازنینم

این برگ‌های زرد 
به خاطر پاییز نیست 
که از شاخه می‌افتند 
قرار است تو از این کوچه بگذری 

و آن‌ها 
پیشی می‌گیرند از یکدیگر 
برای فرش کردن مسیرت.. 

گنجشک‌ها 
از روی عادت نمی‌خوانند، 
سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند 
برای خوش‌آمد گفتن 
به تو.. 

باران برای تو می‌بارد 
و رنگین‌کمان 
– ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش – 
سرک کشیده از پسِ کوه 
تا رسیدن تو را تماشا کند. 

نسیم هم مُدام
می‌رود و بازمی‌گردد
با رؤیای گذر از درز روسری
و دزدیدن عطر موهایت!
زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
برای تو می‌گردند
و من
به دورِ تو!

برای شیدای نازنینم


با من برقص حال و هوایت عوض شود

طوری که عاشقانه فضایت عوض شود


اسم مرا بگو، که به معنای تازه ای است

هر دفعه ای که لحن صدایت عوض شود


حالا که عشق پنجره را باز کرده است

طوری نفس بکش ریه هایت عوض شود


کی گفته لازم است خودت را عوض کنی

بگذار سرنوشت به جایت عوض شود


با یک بهار در چمدان می روی سفر

تا رنگ و روی جاده برایت عوض شود؟


اینجا بمان گلم همه پروانه های شهر

گم می شوند اگر که تو جایت عوض شود


باران نبود؛ پیرهنم را گریستم

تنها به عشق این که هوایت عوض شود