شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

تهوع

حالم از هر چه که عشق است، بهم می خورد

با رفتار زننده ات ، چنان تهوعی به من داده ای که گمان می کنم

تا پایان عمر با خود خواهم داشت

حتی

در این روز و شبهای کرونایی...

اما

نمی دانم چرا رویایت 

مرا رها نمی کند ، شیدا!

کمتر شبی است که خوابت را نبینم

حالا که رفته ای، لطف کن

رویایت را نیز با خودت ببر

نمی خواهم هیچ چیزی پیش من باشد ، که نشانی از تو داشته باشد

لطفا

خودت با کل هستی ات ، تشریف ببرید...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.