ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 |
سکوت و باز هم سکوت...
هیچ چیز مانندش ، آدمی را دیوانه تر نمی کند
شاید به همین دلیل
عده ای می گویند، علامت رضاست
و عده ای دیگر
آن را پاسخی بر ابلهان می دانند!
پارادوکس بین رضایت و ابلهی است که دیوانه کننده می شود
دو سر کاملا متناقض یک جریان
که یک طرفش عشق است و عزت
و سمت دیگرش
بلاهت است و حماقت!
و در گیرودار این حسها
کافیست عاشق هم باشی و جز سکوت
از عشقت چیزی نشنوی
بگویی ٬ عاشقش هستی ،
سکوت کند
بگویی، دنیایت شده ،
سکوت کند
بگویی، شرمنده که اینها را گفتم ،
سکوت کند
بگویی ، ببخشید ، می روم گم می شوم در هزار توی زندگی ،
سکوت کند
تو می مانی
با تنی رنجور و در شُرُفِ ته کشیدن
و روحی پاره پاره
و قلبی همیشه عاشق...
سکوت کافی نیست ، بانو؟!!!