شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

دوستت دارم ها


اشک ها

حرف های ناگفته ی من هستند

که هر شب

روی کاغذ گونه هایم

می نویسم و پاک می کنم؛

مثل امروز عصر

که شانه به شانه ی تو

پله ها را می پیمودم

و عطش دستهایم برای گشوده شدن

و در آغوش گرفتنت

بیش از پاهایم بود، برای همگامی

                      با قدم های آرام و پروانه ایت؛شیدای آسمانی ام!

این عطش را هم ، مچاله کردم

وقتی انگشتت را به نشانه ی پایان لحظات بودن کنارت

بر ساعت بی جان دیوار فشردی...

 تو

 هرگز  نخواهی فهمید

که چقدر(( دوستت دارم ))ها را

مچاله کرده ام...!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.