شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

توانستی؟ توانستم؟


خواستن همیشه توانستن نیست

من تو را می خواستم، توانستم؟

لب داشتم بوسه خواستم، توانستم؟

دست داشتم، آغوش

توانستم؟

گاهی خواستن توان ندارد

زورش به رفتن، نبودن، نیست شدن

نمی رسد که نمی رسد!


من ساده می گویم

اگر چشم هایت مرا می پسندید

کارهای عجیب می کرد

دیوانگی های عجیب و غریب

چیز زیادی نمی خواستم

فقط سری که شب ها روی سینه ات بخواب رود

روزها زود بلند می شدم

و آنقدر دوستت می داشتم

که نفهمیم چگونه پای هم پیر شدیم.

 

من تو را برای پایان خستگی هایم

نمی خواستم

فقط می خواستم

جای آه!

دهانم گرم اسمت باشد

عزیزم هایی که قبض برق خانه را

پرداخت نمی کنند اما

کاری با چشم های تو می کنند

که اتاق شب هم نور داشته باشد!

 

من خواستم دوستم داشته باشی

باشی...

همین!

من همین کار ساده را از تو

خواستم

توانستی؟

توانستم؟

عذر تقصیر

شیدای من

خیلی وقته دلنوشته هامو توی تلگرام می نویسم. بعضی هاشم واست خوندم. اما واسه اینکه بمونه واسه همیشه، یکی یکی اینجا می ذارمشون.

شیدا

دارم دیوونه می شم. دیروزم ندیدمت و تا یکشنبه هم نخواهم دید. امیدوارم زودتر تموم شه این چند روز ، زیبای من.