شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

شیدایی ها

شیدایی های گاه و بی گاه من

حواسم


نمی توانم دوستت نداشته باشم 

 نمی توانم عاشقت نباشم شیدا!

عشقِ تو

تمامیِ هویت من شده

اما

از وقتی که خواستی که حرفی نزنم

سکوتی دهشتبار، 

هر لحظه گلویم را می فشارد

که از هزار بار مرگ ، بدتر است

به چشم های من نگاه کن!

می بینی 

ترنمِ نامِ زیبایت را؟

 اما باز از ترس رنجشت

 حواسم را دورِ سرم می چرخانم

و پرت می کنم 

ولی باز

می افتد جایی حوالیِ خیالِ تو

و باز 

دلم گرم می شود به بودنت...

و اما تو

واقعا اینقدر بدون منی آیا؟؟؟



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.